جالب و خواندنی

جالب و خواندنی

اندکی هم مختلف!!!!!
جالب و خواندنی

جالب و خواندنی

اندکی هم مختلف!!!!!

معرفی خود


روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .


بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و  محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!!!

topogh

یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!!

زرنگی همیشه جوابـ نمیده!!!!!

ه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …

طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد …

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره …

توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت …
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!

شیش تسلیت به شیشتقلالی ها

سلام ، تسلیت اول به شیشتقلالی ها(تاج سابق) که از بین چهار تیم بخت قهرمانی پنجم شد.......

تسلیت دوم بازم به شیشتقلال که بعد یک قرن 3 تا گل زد ولی از گروهش تو آسیا بالا نیومد.......

تسلیت سوم به دوستان بابت خداحافظی  فرناز مجیدی .............

تسلیت چهارم بابت رفتن حاجی............

تسلیت پنجم به خاطر کاپیتانی آرش توپ خرابکن..........

تسلیت ششم واسه اینکه استقلالی هستید.........

جوکی که جهانیان را به فکر فرو برد ☻



    چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده شد! که نکات ارزشمندی را در خصوص ***** های رسانه های امریکا در برداشت. ترجمه ی فارسی جوک به شکل زیر است :

    مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند کهناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف انها میدود وبا سگ درگیر میشود . سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجاتمیدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می اید و میگوید :"تو یکقهرمانی"

    فردا در روزنامه ها می نویسند :
    یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد
    اما ان مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم
    پس روزنامه های صبح می نویسند:
    امریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد .
    ان مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم
    از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی
    "من ایرانی هستم "

    فردای ان روز روزنامه ها این طور می نویسند :
    یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت.